Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (2985 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Weltbank {f} U بانک بین المللی
Ich arbeite in einer Bank, genauer gesagt in der Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
Clearing {n} U تسویه حساب
Begleichung {f} U تسویه [حساب]
Aufrechnung {f} U تسویه حساب
Abfindung {f} U تسویه حساب
Vergleich {m} U توافق [تسویه] [حقوق]
Betriebsabrechnung {f} U تسویه حساب کارخانه
abrechnen [die Endabrechnung machen] U تسویه حساب کردن [اقتصاد]
Wir rechnen monatlich [miteinander] ab. U ما ماهانه [باهم] تسویه حساب می کنیم.
mit Jemandem abrechnen U با کسی تسویه حساب کردن [اصطلاح مجازی]
Bankinstitut {n} U بانک
Bank {f} U بانک
Bank بانک
Scheck {m} U چک بانک
international <adj.> U بین المللی
Bankangestellte {f} U کارمند بانک
Bankraub {m} U دستبرد به بانک
Depositenbank {f} U بانک کارگشایی
Weltbank {f} U بانک جهانی
Banküberfall {m} U دستبرد به بانک
Depositenbank {f} U بانک رهنی
Bankanweisung {f} U حواله بانک
Bankkapital {n} U سرمایه بانک
Bankdirektor {m} U رییس بانک
Bankier {m} U صاحب بانک
Devisenbank {f} U بانک ارز
Bankfiliale {f} U شعبه بانک
Bankaktie {f} U سهام بانک
eingeschaltete Bank {f} U بانک میانجی
Bankfiliale {f} U شعبه ی بانک
Blutbank {f} U بانک خون
Datenbank {f} U بانک اطلاعات
Bankguthaben {n} U طلب از بانک
Bankguthaben {n} U موجودی بانک
Datenbank {f} U بانک داده ها
Bankraub {m} U بانک زنی
Bankgebühren {pl} U دستمزد بانک
Charta {f} U قرارداد بین المللی
Charter {m} U قرارداد بین المللی
Internationaler Führerschein U گواهینامه بین المللی
im internationalen Vergleich U در معیارهای بین المللی
Depot {n} U صندوق امانات [در بانک]
Bundesbank {f} U بانک مرکزی آلمان
die vorlegende Bank U بانک ارائه کننده
anerkannte Bank {f} U بانک تایید شده
Bankbuch {n} U دفتر حساب بانک
Bundesbank {f} U بانک آلمان فدرال
Internationale Raumstation {f} U ایستگاه فضایی بین المللی
Internationales Einheitensystem {n} U دستگاه بین المللی یکاها
SI [Systeme international d'unites] U دستگاه بین المللی یکاها
internationaler Straßenverkehr U ترابری بین المللی جاده ای
Nationalspiel {n} U مسابقه بین المللی [ورزش]
Länderspiel {n} U مسابقه بین المللی [ورزش]
Um welche Zeit schließt die Bank? U بانک ساعت چند می بندد؟
Bei welcher Bank haben Sie ein Konto? U با کدام بانک کار می کنید؟
Bei welcher Bank haben Sie ein Konto? U در کدام بانک حساب دارید؟
abheben U پول برداشتن [از حساب بانک]
Euroscheck {m} U چک معتبر در بانک های اروپایی
einzahlen U پول گذاشتن [به حساب بانک]
Blutbank {f} U بانک جمع آوری خون
Um welche Zeit macht die Bank auf? U بانک ساعت چند باز میکند؟
Dauerauftrag {m} U اجازه بانک در برداشت و واریز حساب بانکی
Die Teilnehmerzahlen sind im internationalen Vergleich niedrig. U میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
grenzüberschreitender Güterverkehr {m} U حمل نقل بار بین المللی بوسیله جاده
Die SI-Einheit der Kraft ist das Newton. U یکای سیستم بین المللی نیرو نیوتن است.
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
beheben U پول برداشتن [از حساب بانک] [در اتریش] [امور اقتصاد]
Alle Zugriffe auf die Datenbank werden protokolliert. U تمام دسترسی ها به بانک اطلاعاتی در سیستم ثبت خواهند شد.
mit Jemandem abrechnen U با کسی تسویه حساب کردن [انتقام جویی کردن]
Die Antwort auf den Terrorismus muss bessere Geheimdienstinformation und bessere internationale Zusammenarbeit sein. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Breitspurbahn {f} U فاصله بین دو خط راه آهن [معیار بین المللی]
Auszahlung {f} U پرداخت
Erstattung {f} U پرداخت
Bezahlung {f} U پرداخت
Einzahlung {f} U پرداخت
Abzahlung {f} U پرداخت
Bestreitung {f} U پرداخت
Ausrichtung {f} U پرداخت
Rückzahlung {f} U پس پرداخت
Beilegung {f} U پرداخت
Einigung {f} U پرداخت
Regulierung {f} U پرداخت
Barzahlung {f} U پرداخت نقدی
Vorschuss {m} U پیش پرداخت
Abschlag {m} U پیش پرداخت
Vorschusszahlung {f} U پیش پرداخت
Vorleistung {f} U پیش پرداخت
Kreditzahlung {f} U پیش پرداخت
Einzahlungsschein {m} U برگه پرداخت
Einzahlungsschalter {m} U باجه پرداخت
Lohnbeleg {m} U صورت پرداخت
Lohnstreifen {m} U صورت پرداخت
Abzahlung {f} U پرداخت به اقساط
unter dem Vorbehalt einer Zahlung U مشروط به پرداخت
Anteil {m} U قابل پرداخت
Vorauszahlung {f} U پیش پرداخت
Vorauskasse {f} U پیش پرداخت
Vorkasse {f} U پیش پرداخت
Lohnzettel {m} U صورت پرداخت
Bezahlbarkeit {f} U قابلیت پرداخت
Abtragung {f} U پرداخت به اقساط
Ablauf {m} U موعد پرداخت
Akontozahlung {f} U پیش پرداخت
Barauszahlung {f} U پرداخت نقدی
Fälligkeit {f} U موعد پرداخت
Abfindung {f} U پرداخت خسارت
Einzahler {m} U پرداخت کننده
Depot {n} U پیش پرداخت
Bonus {m} U پرداخت اضافی
Kasse vor Lieferung U پرداخت پیش از تحویل
Kasse gegen Dokumente U اسناد در مقابل پرداخت
Zahlungsanweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Abführung {f} U پرداخت [امور مالی]
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
in Vorlage treten U پیش پرداخت کردن
Vorleistungen erbringen U پیش پرداخت کردن
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
Anweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Zahlungsauftrag {m} U دستور پرداخت بانکی
Abgabe {f} U پرداخت حقوق گمرکی
Glattstellung {f} [von etwas] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Liquidation {f} [von etwas] [Börse] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Einlösung {f} U پرداخت [سفته، بدهی]
unbezahlbar <adj.> U غیر قابل پرداخت
Lohnfortzahlung {f} U ادامه پرداخت مزد
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
Geldüberweisung {f} U پرداخت بوسیله حواله
Teilzahlung bei Geldstrafen U پرداخت قسمتی از جریمه
Bankrott {m} U فقدان توانایی پرداخت
im Voraus zahlbar U قابل پیش پرداخت
Abzahlung {f} U بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Vereinbarung von Teilzahlungen U توافق در پرداخت های قسطی
die Zahlung anmahnen U یادآوری کردن ارسال پرداخت
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
zahlbar <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
Zahlbar mit [ Kreditkarte] . U قابل پرداخت با [کارت اعتبار] .
fällig <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
Gehaltsabrechnung {f} U صورت پرداخت [اصطلاح رسمی]
Brauchen Sie eine Anzahlung? U نیاز به پیش پرداخت است؟
Ablösesumme {f} U پیش پرداخت اجاره خانه
Registrierkasse {f} U صندوق [محل پرداخت پول]
Mandat {n} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Versicherungsleistungen an Hinterbliebene U مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
zahlbar sofort netto Kasse U قابل پرداخت نقدی خالص فوری
Auftrag {m} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Vorschuss in Bargeld U پیش پرداخت به نوع پول نقد
Anzahlung {f} U پیش پرداخت [برای مثال در هتل]
Der Herr übernimmt die Rechnung. U این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
Die Dame übernimmt die Rechnung. U این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
Draufgabe {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Anzahlung {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Angeld {n} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Wir liefern nur gegen Vorauskasse [Vorkasse] . U ما منحصرا پس از پیش پرداخت [کالا را] ارسال میکنیم.
Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle? U ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟ [در هتل]
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Droussierkrempel {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Garnettöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Garnettmaschine {f} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Fadenöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Ablösesumme {f} U مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Akontozahlung {f} U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Akonto {n} U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto U ۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Recent search history Forum search
1Bitte zahlen!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com